دانشجویان روابط عمومی الکترونیک

دانشجویان روابط عمومی الکترونیک

پل ارتباطی دانشجویان روابط عمومی الکترونیک فرهنگ و هنر اصفهان
دانشجویان روابط عمومی الکترونیک

دانشجویان روابط عمومی الکترونیک

پل ارتباطی دانشجویان روابط عمومی الکترونیک فرهنگ و هنر اصفهان

شروع یک پایان

نمیدانم چگونه آغاز کنم که پایانی را خبر دهم"

اسب زمان چه پرسرعت حرکت میکند. صفحه های روزشمار در پی تپش سمهای پرقدرتش به سرعت ورق می خورند و چشمهایی که تنها نظاره گرند. شمارش معکوس به نقطه آغاز خود نزدیک می شود، نفس ها تنگ می شود و سلام، لحظه خداحافظی فرا می رسد ، همان حس غریبی که آشنا تر از هر غروبی است. انتهایی که با آغاز زاده می شود، همان خداحافظی که امروز باورش برای همه  سخت است .

 چه روزها و چه لحظاتی که از آنها تنها خاطره هایی برایمان به یادگار می مانند. راه گریزی نیست، دوستان عزیزم! بیایید از چرخ گردون، از خورشید و مه و فلک که در قلم زدن نقش بی مانند تقدیر, همیشه دعاگویمان بودند سپاسگزاری کنیم و بگوییم که دوستشان داریم.

بیاییداز روزهای خوش گذشته یاد کنیم. از لحظه هایی که با هم شاد بودیم، از لحظه هایی که برای هم بهترین هرآنچه هستیم بودیم، از لحظه هایی که از هم یاد گرفتیم و به هم یاد دادیم، هر آنچه را که از خوب ها می دانستیم. از پدران و مادران مهربانمان که همیشه دعاگو و مشوقمان بودند، از چوبهای گلی که از دست مهربان اساتید خوردیم، از صبر و حوصله بی پایان و از سخاوت فراوانشان در تعلیم آموخته ها، از دلسوزی های پدرانه و مادرانه شان  

زندگی زیباست. پر از نشانه ها. برای من، برای شما، لحظه ها را دریابید.

اسب بادپای زمان همچنان می دود. چشم ها تنها نظاره گرند...

تنها صداست که می ماند. اینک که باشما سخن می گویم مرا بشنوید. صدای لرزان قلبم لحظه را فریاد می کند.هر سلام سرآغاز دردناک یک خداحافظی است. سلام آغازین  چهار سال پیش، می تواند به خداحافظی دردناک آینده منجر شود...

اما امروز برای من آغازی دیگر است.

پس بار دیگر...، سلام دوستان عزیزم!  

 

بهروز امیدفر

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 11 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:28

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد